سلام .. سلام .. داغونم من... مي ميرم اين روزاااااااااااا از غصه ي قصه ي تلخ کودکانه سرزمينم....قصه ي تلخ انا ره شيرينم! از قصه ي پارساي سرزمينم ... من ..من چرا زنده ام اين روزااااااااااااااااااا پسره دوستم پارساي سرزمينم رفت پيشه انار ............. غم اين روزا تموم نميشه انگار
هي ..
بميري روزگار .
بميري روزگار... بميــــــــــــــــــري...دل آدم آتيش مي گيره
سمانه جون همينطور با نوشته هات اشک ريختم
خدا به زهراي گلمون صبر بده
سمانه يک لحظم نميشه از ياد برد که چه اتفاقي افتاده اصلآ نميتونم از فکرش بيام بيرون خيلي سخته
الان مامانششششششششششش چي ميکشه