سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نسیم تو می وزد باز و ...

من انگار هزاااااااااار سال پیاپی را یک نفس و بی وقفه دویده ام،

سبو در دست ...

برای رسیدن به هوایت،  تکیه زدن بر آستانت ...

نوشیدن از جام زلال تشنه کامیت ...

من انگار خوابم، انگار لالم، انگار کورم، انگار مــــــــــُــــــرده امــ،

مــــــَــــن انـــــــــگار مــــــُـــــــرده امـــ ...

و دم مسیحای تو را می طلبد،

سلول های کوچک و بزرگ جسم و روحــــــــــمـ ...

هوای تو را می طلبد،

قــــــــلب ایــــــستاده ام ...

زنده کن مرا، تازه کن مرا، نو کن مرا، احیا کن مرا...

احــــــــــــــیا کن مرا ...

...

""لب تشنه ام از سپیده آبمـ بدهیــد

جامــی ز زلال آفتابمـــ بدهیــــــد ""


پنج شنبه 91/8/25ساعت 3:30 صبح بشکن سکوت را () |

بهتر است *عشـــــــــــــق*،

"خاصــــــــــیت" تو باشد،

تا رابطه ی خاص تو با کسی ...

کوچـــــــــــک باش و *عاشق* ...

که *عشـــــــــــــق* می داند،

آئیـــــــــن بــــــــــــزرگ کردنت را ...


دوشنبه 91/8/22ساعت 3:17 صبح بشکن سکوت را () |

[نوشته ی رمز دار]  


شنبه 91/8/20ساعت 3:56 عصر بشکن سکوت را () |

عشق "شور" باشی ...

دبه ی شور تو خونه داشته باشی ...

اما نری سروقتش ... گریه‌آور

هـــــــــعــــــــــی روزگار ...

کی دو هفته ی دیگه می شه ...

شور ما جا بیفته...

من درشو باز کنم ...

با کللللللللللله برم توششششششششش ... دهنم آب افتاد


جمعه 91/8/19ساعت 1:0 صبح بشکن سکوت را () |

1. بازی قایم موشک

ادامه مطلب...

پنج شنبه 91/8/18ساعت 12:54 عصر بشکن سکوت را () |

**** ابــــر باران خیــــــــــــــــــــــز!

****** به دلگشائیِ این باغ غمــــــ گرفته،

******** ببــــــــــــــــــــــــاررررررررررررررررررررررر ...

بعــد نوشـت -

دلـــ تنگیــــــ

*بـهانه* نیست!

*درد* اســــــــــــت!

*درررررررررررررررررد* ...


دوشنبه 91/8/15ساعت 1:22 صبح بشکن سکوت را () |

این روزا اوضا یه طوریه!

مردم یه جور عجیبین، همه، حتی خودم!

به هر کی می رسم  مشوشه، غمگینه، دلتنگه، خسته ست، افسرده ست، نگرانه، مضطربه ...

خیلی فکر کردم

به این که چرا؟؟؟ چرا هیچ کس آرامش نداره؟؟؟

یاد "انسان در جستجوی معنا" افتادم

یه برهه ای از زمان اثر عمیقی روم گذاشت

و الان بعد از سال ها که از خوندنش می گذشت انگار فراموشش کرده بودم

شاید "معنا" ی زندگیم رو خیلی دم دستی انتخاب کردم که به این راحتی دستخوش خلل می شه!

دارم سعی می کنم  از نو بسازمش ...

چیزی که به راحتی فرو نریزه و از بین نره و مانا و استوار باشه ...

"معنا"یی نو برای "مانا" بودن "آرامشـــــــــــــــمــ" ...

پی نوشت - اگه حال این روزاتون شبیهه اونیه که تو سطور بالا گفتم،

توصیه می کنم بخونیدش، حتما می تونه براتون مفید باشه

شاد باشید و آرامـــــــگل تقدیم شما


یکشنبه 91/8/7ساعت 9:6 عصر بشکن سکوت را () |

*به بهانه ی امشب، و فردا، و آن فردای فردا*

چگونه می شود تو را نوشت؟ چگونه می شود تو را گفت؟

چگونه می شود تو را سرود؟ نانوشتنیِ ناگفتنیِ ناسرودنیِ مــــــــــــن! ...

یادت هست قرار سال های پیشمان را؟؟

من باشم و تو باشی و عــــرفه؟

من باشم و تو باشی و ســــکوت؟

من باشم و تو باشی و اشــــک؟

من باشم و تو باشی و تــــوبه؟

من باشم و تو باشی و بخشــــش؟

یادت هست؟؟؟           یادت هست!!! یادت هست مهربان بی نظیر پرشکوه مــــــــــــــن، یادت هست!!!

من اما خجلم به غفلت های بی پایانم، و فراموشی های گاه و بی گاهم،

و رفت و برگشت های مداومم، و تردیدهای خانمان سوزم، و نبـــــــــــــودنمـــ ...

خجــــــــــــــــــــــــــلمــــــ ...

امشب اما تو یارم باش، مهربانِ نانوشتنیِ ناگفتنیِ ناسرودنیِ مــــــــــــن!

تو یارم باش و یاریم ده تا بمانـــــــــــــــــم، تا باشمـــــــــــ ...

تا؛

من باشم و تو باشی و عرفــــه ...

من باشم و تو باشی و ســــکوت ...

من باشم و تو باشی و اشــــک ...

من باشم و تو باشی و تــــوبه ...

من باشم و تو باشی و بخشــــش ...

مــــــــــــــن باشــــــــــــــم و تــــــــــــو باشی و عـــــــــــــــــرفه ...

دور نوبت به من افتاده دلمــــــــ می لرزد ... دگر این دفتر صدپاره به نمــــــــ می لرزد ...


پنج شنبه 91/8/4ساعت 1:40 صبح بشکن سکوت را () |

بله!

ما که خفه شدیم از دست این خاله و عموهای کج و کوله ی رنگ و وارنگ جعبه ی جادویی، با اون بدآموزی های بیش از حدشون

از یه طرف ترجیح می دیم دخترکمون عادی و معمولی بار بیاد، و تو یه "گلخونه ی بدون تلویزیون و پاستوریزه ی غیرمعمولی" رشد نکنه، از طرف دیگه، معلوم نیست باید جواب اون بخش فوق حساس مادرانه رو چی بدیم!

که خب بنده خدا دلش نمی خواد دخترک کوچولوش بی ادبی های پنگول و ادا و اصولای مسخره ی خاله شادونه و اصطلاحات زننده ی امیرمحمد و لوس بازیای ململ و گلی رو یاد بگیره!!!

خلاصه که گیر کردیم بد گیر! خوب که الحمدلله وجود نداره، یکی دو تا برنامه ی متوسطی که هست رو در راستای همون "اجتناب از تربیت گلخانه ای" با اغماض می ذاریم دخترکمون ببینه و چشممونو می بندیم رو عیب و نقصاش، (گل آموز بدک نیست، دست دستی هم خوبه، حالا بماند که دومی کپی محض یه برنامه ی غیربومیه)

می گم اگه همّ و غمّی که جناب رئیس صدا و سیما و کارکنانشون در سانسورای خبری و رسوندن اخبار کج و کوله ی چپ و چوله به گوش مردم به خرج می دن رو نگه می داشتن و جمعش می کردن و می ذاشتنش رو کار فرهنگی و ایجاد فقط یک برنامه ی مناسب آینده سازای این مرز و بوم شاید  اوضاع تولیدات کودک "رسانه ی ملی!!!!!!!!!" اییییییییینهمه افتضاح نمی بود.

البته خدا رو شکر که من الان دارم فقط حرص مشکلات برنامه های کودک این رسانه رو می خورم، چون نقد کلی این ماجرا و اوضاع مسخره ی سریالای کره ای(دونگی و جومونگ و یانگوم و ...) و فیلمای مثلا پلیسی که البته طنز از آب درمیاد(دیوار و ...) و وضع مشخص اخبار و جُنگای خانوادگی بماندددددددددددد (که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)

باز گلی به جمال سازندگان "رادیو هفت" که پاشدن از رادیو اومدن تو سیما تا اقلا ساعت یازده تا دوازده شب رو یه نفس عمیق به ما بدن که یادمون بره چرت و پرتایی که صبح تا شب تلویزیون محترم به خوردمون داده و شب با کابوسی به نام "رسانه ی ملی" به خواب نریم ... 

باز خدا رو شکرتررررر که ما نرفتیم آنتن دیجیتال تهیه کنیم (که روزی سه بار سریالای فسیل نود و بوق سال پیش رو بکنن تو حلقمون)، چون اونطوری باید حرص شبکه پویا رم می خوردیم.

 جالبه این روزا هرکی به ما می رسه می گه:وااااا چرا آنتن دیجیتال نمی خرید؟ انقد خوبه، صبح تا شب بذار شبکه پویا سنا سرش گرم بشه!!!!!!

انگار ما موظف بودیم یک عدد گل بی خار رو تحویل جهان هستی بدیم، اونوخ صبح تا شب بشونیمش پای خزعبلات مسئولین محترم رسانه تا گند بزنن تو خلاقیت و ابتکار و ادب و شخصیت و نزاکت و هویتش ...

والا!!!

 


چهارشنبه 91/8/3ساعت 3:52 صبح بشکن سکوت را () |