سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حالا امروز یک ساله شدی!!
و من دیشب تا صبح نخوابیدم و بغضی شیرین رو هی قورت دادم و هی قورت دادم و هی قورت دادم.

درست پارسال همین ساعتا بود که صورت کوچولو و گردتو روی پوست صورتم احساس کردم و ...
وه که چه احساس شگرفی!!

امروز بیش از تمام روزهای این یکسال و نه ماه که با منی و با توام و با همیـــــــــم تـــو را عاشقــــــم

تولدت مبارک همه ی هستیم

 تو کیستی که من این گونه بی تو بی تابم/ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم/ تو چیستی که من از موج هر تبسم تو/ بسان قایق سرگشته روی گردابم/ تو در کدام سحر؟ بر کدام اسب سپید؟ تو را کدام خدا؟ تو از کدام جهان؟ تو در کدام کرانه؟ تو از کدام صدف؟ تو در کدام چمن؟ همره کدام نسیم؟ تو از کدام سبو؟ تو از کجا سر راه من آمدی ناگاه؟ چه کرد با دل من آن نگاه شیرین آه/ مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه/ کدام نشاه دویده ست از تو در تن من؟ که ذره ذره های وجودم تو را که می بینند/ به رقص می آیند/ سرود می خوانند/
که ذره ذره های وجودم تو را که می بینند/ به رقص می آیند/ سرود می خوانند...


چهارشنبه 89/11/20ساعت 2:0 صبح بشکن سکوت را () |