29 ماهگيش مباررررررررررک عسل خاله
واي سمانه قلبم تير کشيددددددددددددد اونجا که گفتي گيج و خواب آلوده بود نفسم داشت ميگرفت واقعا حالت رو ميتونم تصور کنم اونموقع خدا کنه که بعد از اين هيچ وقت هيچ وقته هيچ وقتتتتتتتت بلايي سرش نياد
واييييييي سمانه جان بند بند وجودم حبس شد هر كلمه و جمله اي كه از اين پست خوندم اشك شد ريخت . الهي من فداي سنا جونم بشم . چرا آخه اينجوري ميشه ؟ بميرم كه انقدر زجر كشيدين اون لحظات.