آره موافقم بعضي از خنجهايي که زندگي ميکشه به قلب آدم جاش هميشه علاوه بر اينکه ميمونه درد هم داره .. اتفاقا دو سه روز پيش داشتم گذشته هاي وبلاگت رو ميخوندم نميدونم چرا دنبال انار ميگشتم يهو يه چيزي به قلبم افتاده بود ازش نميدونم چه ام بود .. خلاصه انار و ديدم و سعيده رو هم و کلي با دل شکسته و گرفته گريستم پابه پاي نوشته هات .... خدايا کي تموم ميشه اين همه دنيايي که اينقدر ظالم و کثيف و تنگ و قفسه واسه روحمون ؟..... خدا رحمتشون کنه همه خوبهايي رو که زود تنهامون گذاشتن حتما اونام خسته بودن از اين دنياي وانفسا ...