اين شعر براي سنا بقيه اش توي پاتوق خودمون.بيا براش بخوان.
بنفشه اي ديدم كه توي صحرا بودچه خوب مي خنديدچقدر زيبا بود!به سوي او رفتمبنفشه را چيدمبنفشه غمگين شدومن نفهميدمبه او چنين گفتم:بنفشه زيبا!بخند، چون ديگرتو نيستي تنهابنفشه خوبمبه من نگاهي كردغم دلش را اوبه روي لب ،آورد:چرا جدا كرديز خانه ام من را؟دوباره برگردانمرا به آن صحرامگر نمي دانيكه شاپرك آنجاستبدون من الآن چقدر او تنهاست!ز حال او من راتو با خبرگردانمرا به آن صحرادوباره برگردانشاعر : سيد احمد ميرزاده