سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

...برای آنانی که حجم عمیق اندوهشان، و وسعت بی پایان دردشان در دنیای سپید کودکی نمی گنجد...

شنیده ام که دنیای کودکی دنیای عجیبیست، شنیده ام که کودکان با خود بوی عالم ملکوت دارند، کینه را در قلب کوچکشان راهی نیست و اندوهشان گذرا و شادیشان پایدار است. شنیده ام که کودکان سفیران بهشتند، که فرشتگان زمینی اند، که لبخند خداوندند و مایه ی اجابت دعا اما... اینجا، در دنیایی که سپیدیهایش را ما زمینیان رنگ سیاه زده ایم کودکانی هستند که نه از آرامش دنیای کودکی بهره ای می برند و نه فرصتی برای کودکی کردن دارند. کودکان کار، کودکان بیمار، کودکان تنها، کودکانی که در شیرخوارگاهها در آرزوی کانون گرمی به اسم خانواده هستند، کودکان مهاجر افغان که حتی شناسنامه ندارند و درواقع وجود خارجی ندارند!! و از همه سیاهتر و تلختر کودکان آزاردیده که دل کوچکشان باور اینهمه درد را پذیرا نیست. قربانیانی چون بیجه که خود در بزرگسالی قربانیان زیادی می گیرند، و چرخه ی معیوب قربانی شدن و قربانی گرفتن ادامه می یابد تا... تا کجا؟ نمی دانم. موسسه ها، همایش ها و انجمنهای زیادی برای آنها تشکیل می شود که بزرگترین و پرفایده ترین محصولش بروشور و عکس و فیلم و همایش و ... است. اما بصورت عملی چه کاری براشون انجام شده؟

 واقعا نمی دونم شاید توقع زیادیه که آدم بخواد هیچ جای دنیا از درد و فقر و غم خبری نباشه و اصلا شاید اینم از ملزومات این دنیاس که دنیا بودنش رو ثابت کنه اما من دلم می سوزه برای بچه هایی که لایق دریافت این عشق هستند اما ازش بی نصیبند. کاش ه روزی برسه که همه ی این غصه ها سربیاد، یه روزی برسه که یکی بیاد و دردامونو اساسی درمون کنه. آخه دیگه خیـــــــــــــــــــــلی پریم ...

 باتلاق تقدیر بی ترحم در پیش و

 دشنام پدران خسته در پشت،

نفرین مادران بیحوصله درگوش و

هیچ از امید و فردا در مشت،

بر جنگل بی بهار می شکفند

بر درختان بی ریشه میوه می آرند،

بچه های اعماق،

بچه های اعماق.

 

... دردیست مرا، که جان من خسته ازوست...


سه شنبه 85/12/15ساعت 11:0 صبح بشکن سکوت را () |