**آن زمان که من جوان بودم، از خداوند پرسیدم:"حقیقت زندگی چیست؟"و او چشم هایش را بست و سرش را خم کردو تـــــــــــــــو را به عنوان گواه به پایین فرستاد
کــــــــــــــودکمدر ژرفای لبخندهای تو بود که یاد گرفتم زندگی چیست.
معجزه ی شناخت تو شک را از من دور کرد
و خداوند از طریق دستان کوچک تو"عشـــــــــــق را در مــــــــــن دمیــــــــــــد"**
(جیل گراب)
شنبه 89/4/12ساعت
1:0 صبح بشکن سکوت را () |